نورآّباد مرکزی |
کاکاوند |
|
کتاب خُرده اوستا (ویژه ی دانش آموزان رتشتی)
برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود کتاب خرده اوستا (ویژه دانش آموزان زرتشتی)
آموزش دین زرتشتی برای سال دوم دبیرستان
برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود کتاب آموزش دین زرتشتی برای سال دوم دبیرستان
آموزش دین زرتشتی برای سال سوم راهنمایی
برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود کتاب آموزش دین زرتشتی برای سال سوم راهنمایی
آموزش دین زرتشتی برای سال دوم راهنمایی
برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود کتاب آموزش دین زرتشتی برای سال دوم راهنمایی
آموزش دین زرتشتی برای سال اول راهنمایی
برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود کتاب آموزش دین زرتشتی برای سال اول راهنمایی
کتاب دینی زرتشتی پایه سوم دبیرستان دوره دوم
برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود کتاب دینی زرتشتی پایه سوم دبیرستان دوره دوم
کتاب دینی زرتشتی پایه دوم دبیرستان دوره دوم
پایه یازدهم
برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود کتاب دینی زرتشتی پایه دوم دبیرستان دوره دوم
کتاب دینی زرتشتی اول دبیرستان دوره دوم
برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود کتاب دینی زرتشتی پایه اول دبیرستان دوره دوم
دانلود کتاب دینی زرتشتی پایه سوم راهنمایی (متوسطه اول)
برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود کتاب دینی زرتشتی پایه سوم راهنمایی(اول متوسطه)
کتاب دینی زرتشتی پایه دوم راهنمایی (متوسطه اول)
برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود کتاب دینی زرتشتی پایه دوم راهنمایی (متوسطه اول)
کتاب دینی زرتشتی پایه اول راهنمایی (متوسطه اول)
برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود کتاب دینی پایه اول راهنمایی زرتشتی
کتاب دینی زرتشتی پایه پنجم ابتدایی
برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود کتاب دینی زرتشتی پایه پنجم ابتدایی
کتاب دینی زرتشتی پایه چهارم ابتدایی
برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود کتاب دینی پایه چهارم زرتشتیان
گویش لری خرمآبادی با لکی و کردی جنوبی به عنوان همسایگان قدیمی در عین تفاوت دارای قرابتهای زبانی زیادی هستند. در زیر تعداد محدودی از واژگان مشترک بسیار زیاد این گویشها به همراه معادلهای فارسی آنها آورده شدهاست.
فارسی | لری خرمآبادی | لکی | کردی جنوبی |
---|---|---|---|
بلند کردن | هیز | هئز، هیز | هیز |
سوگواری | آذیتی | ئازیهتی | ئازیهتی |
گیج | شیت | شئت، شیت | شیت |
چرخاندن | لِر، غِر | لر، خِر | خر |
پوسته | توژ | تووژ | تووژ |
عجیب | بلاجی | بلاجۊی، ئلاجۊی | ئڵاجهۊ |
زار (فقیر) | ژار | ژار | ژار |
مغز | مه زگ | مهزگ | مهژگ |
پوست | تووک | تووک | تووک |
خرچنگ | کرژئن | قژنگ، کژنگ | قرژنگ |
سلامت | ساق | ساق، ساک | ساق |
رشوه | روشه ت | روشهت | رشبهت |
جلو | نوها یا نووا | نووا | نوا |
بد | گه ن | پیس ، گه ن | گهن |
سالم | ئازا | ئازا | ئازا |
بار | گِل | گل | گل، کهڕهت |
آغوش | بالوش | باوش | باوش |
جمع | بِرمه | بِر | بڕ |
لاغر اندام | بَل باریک | بهلّه باریک | بهڵ باریک |
از هم پاشیده، دربدر | ته فراتین | تهفراتۊن-ئه یک شؤیا | تهفراوتۊناو |
شکاف | تلیش | تلیش | تلیش |
شکست خورد | توزِس | تووزیا | تووزیا |
شایعه، چو | چاو | چاوو | چاو |
سیلی | چهپاڵه | چهپاڵه | چهپاڵه |
حیله گر | رنباز | فن باز ، گاوباز ،چاپ چوله باز، رف شیله باز | ڕنباز |
ردیف ، رج | رزگ | رّزگ | ڕزار |
سرازیری | لیژ | لئژ، لیژی | لیژ |
منابع گوناگون نظرهای گوناگونی را در مورد تبار زبانی لکی ارائه میدهند. چنین به نظر میرسد که روند اخذ هویت کردی که از سدهها پیش مردم گوران مناطق اردلان (به مرکزیت سنندج) و سرزمین کرمانشاه در بر گرفت، در منطقه لکنشین تکمیل نشده و باعث مناقشهآمیز بودن موضوع تعلق قومیتی لکها شدهاست. نتیجتاً چنین به نظر میرسد که لکی از هر دو زبان کردیتبار و لریتبار عناصری داراست. با توجه به شباهت بسیار زیاد زبان لکی به پهلوی باستان میتوان نتیجه گرفت که لکی از بازماندگان زبان مادی است. ایل لک بالاوند ایرانی تبار شامل طوایف بالاوند، اولادها، کاوشوند،خلفوند، بهمنیا روند، پیراحمدوند، لروند کلهر و راجیوند که در منطقه هلیلان و زردلان ساکن هستند از تیره های قدیمی و بومی منطقه و از اعقاب طوایف ساسانیان هستند و بعضی معتقدند که از نسل بهرام گور و به احتمال قوی دارای آیین زرتشتی بوده اند.
گویشهای جنوبی کردی یا (جنوب شرقی) شامل تعداد زیادی لهجههای منفرد و متفاوت نظیر (کرمانشاهی، کلهری، سنجابی، لکی فیلی) در استانهای کرمانشاه، کردستان، ایلام و لرستان در غرب ایران و نیز در شرق عراق میباشند.
دانشنامه بریتانیکا لکی را لهجهای از زبان کردی نام میبرد. و شماری دیگر از منابع نیز لکی را در شاخه زبانهای کردی از شاخه زبانهای ایرانیتبار غربی قرار دادهاند. در کتاب "دائرةالمعارف اسلام" آمدهاست که: در لرستان قدیم برخی اقوام کرد (قبایل لک در شمال و همچنین در بین فیلیها، ایل محکی) زندگی میکنند.
دهخدا در مورد لکها و لهجه لکی مینویسد: کردهای لکی در لرستان ساکن و خوش هیکل و تنومندند. رنگ آنها گندمی و مویشان سیاه یا خرمایی تیرهاست. لهجه لکی؛ لهجهای از زبان کردی که مردم هرسین و توابع بدان سخن گویند. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز، لکی را لهجهای از زبان کردی دانستهاست؛ زبانشناس کانادایی آنونبی نیز در مورد لکی نوشتهاست که نظر فتاح را قبول دارد که لکی را در میان زبانهای کردی طبقهبندی کردهاست.
ساختار اصلی دستوری و افعال لکی «همانند دیگر لهجههای کردی» در زمره زبانهای شمال غربی ایرانی قرار میگیرد. این ارتباط همچنین با مشاهده بقایای ساختار کنایی (ارگاتیو) در لکی تصدیق میشود. در گویش لکی مانند سورانی و کرمانجی ویژگی ارگاتیو مشاهده میشود، بنابراین زبان لکی شبیه به کردی و از لری متفاوت است. ولی در لرستان ترکیب و واژههای لکی به شکل گستردهای به سوی لری تغییر کردهاند.
۷۰ درصد واژگان لکی با زبان فارسی مشترک است. ۷۸ درصد با لری خرمآبادی و ۶۹ درصد با لری شمالی. لکهای پیشکوه قویاً خود را لر میدانند و لکهای پشتکوه پیوندهای قوی فرهنگی هم با لرها و هم با کردها نشان میدهند.
برخی منابع لکی را در پیوستار تدریجی فارسی-لری-کردی در میان لری و گورانی قرار داده ولی همانندیهای آن بیشتر به سمت لری میدانند. برخی زبانشناسان هم لکی را کاملاً در دستهٔ لری طبقهبندی کردهاند.
زینالعابدین شیروانی نویسنده کتاب تاریخی بستانالسیاحه در سدهٔ نوزدهم، لکها به عنوان یکی از ایلهای لر مینامد. در دوران معاصر نیز ح. ایزدپناه نویسنده فرهنگ لکی، کرد دانستن لکها را یک «سوءتفاهم» و ناشی از استفاده واژه کرد از قدیم در معنی مردمان کوچنشین ایرانیتبار در سراسر منطقه میداند.
در لرستان جایگزینی زبانی به سوی لری در میان گویشوران لکی در جریان است و گویشوران لری نیز به نوبه خود گرایش به استفاده بیشتر از فارسی معیار دارند.
کتاب دینی پایه سوم زرتشتیان
برای دانلود کتاب درسی دینی پایه سوم زرتشتیان بر روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود کتاب دینی پایه سوم زرتشتیان
واژه "جشن" ، از از یَسنَ Yasna اوستایی است که برابر با ستایش کردن است،
در پهلوی بگونه "یَزِشن" (ش ساکن) آمده است و در پارسی نو به جشن دگرگون
شده است.
در فرهنگ ایرانیان باستان؛ جشن و شادی خردمندانه بسیار نیکو
شمرده میشده، چرا که نشانگر شادمانی و ستایش و سپاسداری آدمیان از آفریننده
یکتا، و کوشش بسوی راستی و پاکی بوده است. مویه و زاری و افسردگی در فرهنگ
ایرانیان باستان بسیار ناپسند و اهریمنی بوده است؛ زیرا افسردن و زاری
کردن نشانه ناخرسندی از آفرینش پروردگار و داده های او و ایستادگی در برابر
رایمندی و پادشاهی آرمانی خداوند بر کیهان شمرده میشده است. در سخنان
باستانی میشنویم که: "وای بر زمینی که در آن مویه کنند."
ایرانیان باستان از روزگار پیش از اشوزرتشت، بر رویدادهای کیهانی بسیار
ارج مینهادند و بیشتر جشنهای ایرانی بر پایه یک رویداد کیهانی یا یک رخداد
بزرگ زمینی بوده است.
بزرگترین جشن امروز ایرانیان، نوروز، خود گواه
این سخن است، که از دیدگاه ستاره شناختی، برابر با روز آغاز بهار، و همزمان
با برابری بهاری (اعتدال ربیعی) میباشد و جشنی بسیار باستانی است. پیش از
این درباره نوروز و پیشینه آن بسیار سخن گفتیم.
نامهای جشنهای باستانی هر ماه و برابرنهادِ تاریخ امروزیشان در گاهنامه خورشیدی و میلادی در زیر آمده است:
(فروردینگان)=بزرگداشت درگذشتگان: ۱۹ فروردین برابر با 8 آوریل Farvardin-gaan = 8th April
(اردیبهشتگان)=روز بزرگداشت همه آتشهای جهان:۲ اردیبهشت در گاهنامه کنونی ایران برابر با 22 آوریل 22nd April Ardibehesht-gaan=
(خردادگان)=روز بزرگداشت رودها و دریاها: ۴ خرداد برابر با 25 مه Khordaad-gaan = 25th May
(تیرگان)=جشن آب پاشان و بزرگداشت باران، همچنین روزی که آرش با پرتاب تیر
مرزهای ایران با توران را مشخص کرد:: ۱۰ تیرماه برابر با اول جولای
Teer-gaan= 1st July
(امردادگان) ۳ امرداد برابر با 25 جولای ): از
پیشینه و چگونگی برگزاری این جشن اطلاع زیادی در دست نیست اما هنوز
زرتشتیان آنرا برگزار می کنند و به نیایش و شادی می پردازند Amordaad-gaan=
25th July
(شهریورگان) ۳۰ امرداد برابر با 21 آگوست: این جشن هم
همانند امردادگان، نمیدانیم در زمان باستان چگونه برگزار میشده. اما هنوز
هم جشن گرفته میشود. Shahrivar-gaan = 21st August
(مهرگان)=
ارجمندترین جشن باستانی پس از نوروز، روز پیروزی کاوه آهنگر بر ضحاک و روز
آغاز نیمه سردِ سال و برداشت خرمنهای کشاورزی: ۱۰ مهر برابر با دوم اکتبر
Mehr-gaan = 2nd October
(آبانگان)= روز بزرگداشت جویبارها و رودها و کاریزها (قناتها): ۴ آبان برابر با 26 اکتبر Aabaan-gaan = 26th October
(آذرگان)= روز نیایش آتش پاک کننده، یکی از چهار آخشیج (عناصر چهارگانه): ۳ آذر برابر با 24 نوامبر Aazar-gaan = 24th November
(دیگان)= روزهای بزرگداشت آفرینش: ۲۵ آذر، ۲ و ۹ دی (سه روز از ماه بنام
دی=(آفریننده؛ خدا) بوده است پس سه روز از ماه دی جشن گرفته می شده) برابر
با 16 دسامبر ، 23دسامبر ، 30 دسامبر Day-gaan = 16th, 23rd , 30th
December
(بهمنگان) = روز بزرگداشت اندیشه نیک: ۲۶ دی برابر با 16 ژانویه Bahman-gaan = 16th January
(اسفندگان)= روز بزرگداشت زن و زمین، روز عشق و مهر(جشنی باستانی که جشن
ولنتاین امروز با آن از نظر تاریخ برگزاری همخوانی دارد و چه بسا سرچشمه
ولنتاین به این جشن برسد.): ۲۹ بهمن برابر با 18 فوریه Spandaarmaz-gaan
=18th February
امروزه جشنهای مهرگان، تیرگان، و سپندارمذگان همچنان به گستردگی برگزار می شوند.
افزون بر جشنهایی که گفتیم، جشنهای دیگری هم برگزار می شده است که یکی از
بزرگترین آنها (جشن سده) در دهم بهمن ماه برابر با سی ام ژانویه است و ارج
آن کمتر از نوروز نبوده است. پژوهشهای گوناگون درباره چراییِ نامگذاری این
جشن انجام گردیده، برخی بر این باورند "سَدَه" در زبان اوستایی به معنای
برآمدن و بالا آمدن خورشید است. برخی نیز کویند که در این جشن 100 روز از
آغاز زمستان بزرگ باستانی گذشته است و بدین روی سده خوانده میشود. چرا که
با در دید گرفتن آب و هوای روزگار باستان، زمستان بزرگ از پایان مهر آغاز
میشده و پنج ماه بدرازا می کشیده است. برخی دیگر همچون در شاهنامه فردوسی
بزرگ؛ باور آنست که سده گرامیداشت روزیست که آدمی آتش را کشف کرد. برخی نیز
می گویند در این شب ستاره گرما به زمین میآید و پس از سده کمر سرمای
زمستان می شکند و زیستبوم برای بهار آماده می شود. Sadeh= 30th January
گاهنبارها
گروهی از جشنها نیز بوده اند که به آنها (گاه انبار؛گاهَنبار Gaahanbaar )
می گفته اند. هر گاهنبار در چند روز برگزار می شده است. گاهنبارها جشن های
بسیار باستانی هستند و از روزگاری بیادگار مانده اند که نیاکان ما تازه
کشاورز شده بودند کاشت و داشت و برداشت خرمن انجام میدادند و برای زمستان
بزرگ آنها را انبار می کردند، و زندگی و مرگ مردمان از وابستگی به شکار و
گردآوری دانه ها و میوه ها،به گونه ای آرمانمَند(=هدفمند) به کشت و کار بر
پایه دانش و آزمودگی و برنامه دگرگون گردیده است.
پسان، در روزگار پس
از اشو زرتشت این جشنهای باستانی،بافتار تازه ای پیدا کرده و به جشنهای
بزرگداشت آفرینش دگرگون گشتند. در این زمان، در هنگام گاهنبارها مردم خوراک
و نوشیدنی میان نیازمندان پخش می کرده اند و به آن (meyazd مِیَزْد= که
خوراک بوده مانند نان و آش و ...، zohrزوهْر= که نوشیدنی بوده مانند شیر و
شربت و ...) میگفته اند که سرچشمۀ همان آیینی است که امروز آنرا (نذر و
خوراک نذری) می گویند.
هر گاهنبار در پنج روز جشن گرفته میشده است، چنانکه امروز نیز بهمین گونه بزرگ داشته میشود.
Maidh-yo-zarem مَیدْیوزَرِیم: نخستین گاهنبار روز پانزدهم اردیبهشت
ماه(پنجم ماه می)، نیمه بهار یا چهل و پنجمین روز از اول سال که گویند در
آن آسمان آفریده شد. (5th May)
Maidh-yo-shema : مَیدیوشِمَ: روز پانزدهم تیر ماه (ششم جولای) صد و پنجمین روز سال که گویند در این روزها آب آفریده شد. (6th July)
Paiti-shahem پَـیْتهشَـهِیم: روز سیام شهریور ماه صد و هشتادمین روز
سال که باور آنست که در این روزها زمین آفریده شد. (21st September)
Ayaa-threma. اَیاثْرِمَ: سیام مهر ماه دویست و دهمین روز سال که در آن گیاه آفریده شد. (22nd October)
Maidh-ya-rem مَیْدیارِم: بیستم دیماه دویست و نودمین روز سال که جانوران آفریده شدند. (10th January)
Hamas-path-maedem هَـمَـسْپَـتْمَـدِم: آخرین روز سال یعنی سیصد و شصت و
پنجمین روز سال (برابر با نوزدهم مارس)، که وَهیشْتْواشْت گاه (یا: وَهیشتُ
ایشتی) مینامند است که مردمان آفریده شدند. این گاهنبار در پنجۀ دزدیده
یا بهیزک( 5 روز پایان سال که از روزهای سال شمرده نمیشده است) برگزار می
شده. (19th March)
دلفان لرستان از دیرباز با داشتن روغن حیوانی مرغوب ومعطر زبانزد بوده و مسافران با سفر به این دیار فرآورده دامی را به عنوان سوغات و تحفه به ارمغان میبرند.
وجود مراتع و چمن زارهای مرغوب، کوههای انباشته از پوشش جنگلی مناسب و گونههای گیاهی معطر موجب شده که روغن حیوانی تولیدی عشایر و دامداران دلفان از مرغوبترین روغنهای حیوانی کشور باشد.
روغن حیوانی دستاورد دیرینه زنان سخت کوش عشایر است که پس از جمعآوری شیر گوسفندان، آن را درون یک دیگ بزرگ ریخته و میجوشانند.
پس از مدتی آن را از روی آتش برمیدارند و تا کمی ولرم شود و با اضافه کردن مقداری مایه ماست، شیر را خوب هم میزنند و در جای مناسب آن را خوب میپوشانند.
مورخین در بررسی مناطق کنونی لکنشین(لرستان،ایلام،کرمانشاه،همدان) به اقوام و ادوار مختلف تاریخی هم چون کاسیها، لولوبیها، عیلامیها و غیره اشاره میکنند. تاریخ این ناحیه از غرب کشور پس از ورود اقوام آریایی با زبانهای ایرانی امروزی پیوند میخورد. دورهی باستانی زبانهای ایرانی با ورود آریائیها آغاز میشود. به گواه مورخان مادها، یکی از اقوام سهگانهی آریایی، اولین گروهی بودند که موفق به تشکیل حکومت شدند. مادها در ناحیهی وسیعی از غرب ایران ساکن شدند. آنها با بیرون راندن اقوام دیگر، یا هضم و جذب فرهنگ آنها توانستند فرهنگ و زبان غالب این نواحی شوند. برخی بر این باورند که قبایل ماد در یک محدودهی گسترده جغرافیایی میزیستهاند که از جنوب غربی دریای مازندران آغاز میشود و استانهای آذربایجان کنونی و بخشی از استان گیلان، کردستان، کرمانشاه، منطقهای از مرکز ایران(ناحیه اصفهان کنونی) و سرزمینهای جنوبی ری را در بر میگیرد. سرتاسر ضلع شرقی سلسله جبال زاگرس از شمال تا سر حد سرزمین عیلام باستان که شمال استان لرستان کنونی است را میتوان در این قلمرو به حساب آورد(بیرانوندی،1387: 103). بر این اساس میتوان نواحی لکنشین را جنوبیترین حوزهی تحت نفوذ مادها دانست. با سقوط حکومت مادها توسط هخامنشیان، نواحی غربی ایران تحت نفوذ قوم پارس در آمد و ایالت ماد یک ساتراپی از ساتراپیهای عظیم هخامنشی شد. پس از سقوط هخامنشیان و روی کار آمدن سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان در دورهی میانهی زبانهای ایرانی این مناطق تحت نفوذ سیاسی این حکومتها قرار گرفته است و به تبع آن زبان اقوام ساکن در این نواحی دستخوش تحوّلات گوناگونی شده است. از زبان مادی اثر روشنی بر جای نمانده است. زبان فارسی باستان و فارسی میانه به ترتیب در دورهی هخامنشیان و ساسانیان بر دیگر گویش ها و زبانهای این نواحی تاثیر گذاشته است. فرهنگ و زبان پارتی نیز در دورهی اشکانیان فرهنگ و زبان غالب در ایران و نواحی غربی بوده است. در دورهی نو زبانهای ایرانی که از پس از ورود اسلام از قرن سوم آغاز میشود گویشهای ایرانی از زبان عربی که زبان مذهبی ایرانیان شد تاثیر پذیرفتند. در دورهی نو زبانهای ایرانی گویشهایی بر جای مانده است که علاوه بر شباهتهای فراوانی که با یکدیگر دارند و هم خانواده بودن آنها را به اثبات میرساند، تفاوتهایی نیز دارند. از آنجا که گویش ها و زبانهای ایرانی در ادوار مختلف متحوّل شدهاند و از بسیاری از این گویشها متون و اسناد تاریخی بر جای نمانده است، پیوند تاریخی گویشهای کنونی را با زبانهای پیشین ایرانی، را نمیتوان به آسانی مشخص نمود. گویشهای ناحیهی غرب ایران و نواحی زاگرس را برخی از دانشمندان بازماندهی زبانهای مادی-پارتی میدانند. اما به دلیل اینکه این زبانها پس از گذشت دو تا سه هزار سال و تاثیرپذیری از زبانهای مختلفی مانند فارسی، عربی، ترکی و غیره و همچنین دگرگونیهای طبیعی که در هر زبان به وجود میآید چنان تغییر یافتهاند که بازشناسی ریشهی تاریخی آنها بسیار دشوار است. بنابراین زبانشناسان در بررسی این گویشها به ناچار آنها را بازماندهی فارسی باستان و فارسی میانه میدانند.
فهرست منابع:
آموزگار،ژاله- تفضلی، احمد.1387.زبان پهلوی: ادبیات و دستور آن.تهران.معین
ابوالقاسمی،محسن.1386.تاریخ زبان فارسی.تهران.سمت
اُرانسکی،یوسیف م.1380.زبانهای ایرانی:ترجمه علی اشرف صادقی.تهران.سخن
اشمیت،رودیگر.1386.راهنمای زبانهای ایرانی :ترجمه حسن رضاییباغ بیدی و دیگران .تهران.ققنوس
امیدی،عباس.1388.بررسی نظام آوایی گویش لکی دلفان در چارچوب واجشناسی زایشی.پایان نامه دانشگاه علامه طباطبایی
اماناللهی بهاروند،سکندر.1374.قوم لُر.تهران.آگاه
ایزدپناه،حمید.1381.فرهنگ لری.تهران.اساطیر
ایزدپناه،حمید.1367.فرهنگ لکی.موسسه فرهنگی جهانگیری
باقری،مهری.1386.تاریخ زبان فارسی.تهران. نشر قطره
بختیاری،سعید.1389.اطلس جامع گیتاشناسی.تهران.موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی
بیرانوندی،حسین.1387.لرستان در دوران باستان.خرم آباد.شاپورخواست
رضایی باغ بیدی،حسن.1388.راهنمای زبان پارتی(پهلوی اشکانی).تهران.ققنوس
زینیاصلانی،مهدی.1390.فرهنگ عامه لکی(ردپای پیشینیان).خرمآباد.شاپورخواست.
ستاری،مرادعلی.1380.تحلیل خطاهای واژگانی لک زبانان در یادگیری و کاربرد زبان.پایاننامه کارشناسی ارشد.دانشگاه علامه طباطبایی
غضنفری امرایی، اسفندیار.1378.گلزار ادب لرستان.تهران.مفاهیم
عسکری عالم،علیمردان.1384.فرهنگ واژگان لری و لکی.خرم آباد.افلاک
کاظمی،ایرج.1380.دلفان در گذر تاریخ:مشاهیر اهل حق.خرم آباد.افلاک
کیانی کولیوند،کریم.1390.فرهنگ و واژه نامه لکی(فرهنگ کیان).خرم آباد.سیفا
لازار، ژیلبر.1384.شکل گیری زبان فارسی: ترجمه مهستی بحرینی.تهران.هرمس
ناتل خانلری،پرویز.1387.تاریخ زبان فارسی.تهران.فرهنگ نشر نو
زبانهای هند و ایرانی نیز در خانواده بزرگتری قرار می گیرند که هند و اروپایی نامیده می شود. در به کار گیری اصطلاح زبانهای ایرانی دو نکته را می بایست در نظر گرفت: نخست این که زبانهایی در سرزمین ایران رایج هستند که رابطه ی خویشاوندی با زبان هایی ایرانی ندارند مانند ترکی و عربی که در بخش هایی از ایران رایج هستند، و در زمره ی خانواده ی زبان های ایرانی قرار نمی گیرند دوم زبان هایی که در خارج از مرز های جغرافیایی ایران رایج هستند و در زمره ی این خانواده قرار می گیرند: مانند زبان ها و گویش هایی که که در افغانستان و تاجیکستان رایج هستند. هم چنین می بایست در نظر داشت که در بررسی زبانها و گویشهای ایرانی از زبانهایی مانند فارسی باستان، فارسی میانه، زبان مادی و غیره نام برده می شودکه امروزه گویشوری ندارند و زبانهای مرده محسوب می شوند.
زبانهای ایرانی را از نظر تاریخی به سه دوره تقسیم می کنند: دور ه ی زبانهای باستان، دوره میانه و دوره ی نو. در دوره ی باستان زبانهای اوستایی، سکایی، فارسی باستان و مادی رایج بوده است. این چهار زبان منشعب از زبان ایرانی باستان هستند که زبانی فرضی است و هیچ اثری از آن باقی نمانده است. از فارسی باستان سنگوشته های هم چون بیستون و آثاری در تخت جمشید و نقش رستم بر جای مانده است.از زبان مادی آثار بسیار کمی بر جای مانده است تنها برخی از واژه های آن در دیگر زبانها استخراج شده است. از زبان سکایی باستان نیزآثاری بر جای نمانده است.تنها اثر بازمانده از زبان اوستایی کتاب اوستا است. زبان اوستایی به دوره ی میانه رسیده است اما در دوره ی نو از بین رفته است. به همین دلیل نمی توان زبان لکی را با زبان اوستایی مرتبط دانست.گرچه از این گفته به این معنی نیست که این زبانها اشتراکاتی ندارند. همانطور که پیشتر گفته شد همه ی این زبان ها در یک خانواده ی زبانی قرار می گیرند و ناگزیر در واژگان و ساخت آن ها و نظام آوایی آنهاشباهت هایی وجود دارد.
باید در نظر داشت که وقتی از مردن یا از بین رفتن زبانی گفته می شود مقصود این است که آن زبان گویشوری ندارد. بر جای ماندن آثار مکتوب یک زبان دال بر زنده بودن آن نیست. برخی زبانشناسان معتقدند زبان کردی بازمانده ی زبان مادی است اما این مدعا دقیق و مستند نیست و در آن تشکیک وجود دارد، زیرا آثاری از زبان مادی وجود ندارد که بتوان بدانها استناد کرد و رابطه ای قاعده مندی بین آنها و کردی پیدا کرد.
فارسی باستان تنها زبانی است که به دوره ی میانه و نو رسیده است. زبانها و گویش هایی کنونی ایرانی از جمله لکی را منشعب از فارسی میانه می دانند که در دوره ی میانه از تحول فارسی باستان به وجود آمده است. فارسی میانه به دو دسته ی شرقی و غربی تقسیم می شود. هم چنین فارسی میانه ی غربی به دو دسته تقسیم می شود: فارسی میانه جنوب غربی (پهلوی پارسیک) و فارسی میانه شمال غربی (پهلوی پارتی ). اصطلاح "زبان پهلوی" اصطلاحی بحث بر انگیز است زیرا این نام گاه به معنی زبان پارتی و گاه در معنی فارسی میانه اعم از فارسی میانه شمال غربی و جنوب غربی به کار رفته است. واژه ی پهلوی به معنی پهلوان از آنجا بر این زبان اطلاق شده است که اشکانیان یا پارت ها آیین جوانمردی و پهلوانی را در جامعه ترویج می دادند.در سنگوشته های نخستین شاهان ساسانی این دو زبان در کنار هم به کار رفته است. هم چنین واژه ی پهلوی را می توان بر گرفته از واژه ی "پهله" به معنای بخشی از بلندی های زاگرس نیزدانست. برخی معتقدند که واژه ی فیلی که به گو نه ای از کردی رایج در مناطق جنوبی تر اطلاق می شود "کردی فیلی" بر گرفته از این واژه(پهله) است. فارسی پارسیک یا همان دری در زمان ساسانیان زبان رسمی و اداری ایران شده است. لفظ دری به معنی دربار نیز از آنجا رایج شده است که این زبان در دربار شاهان به کار می رفته است. پس از استیلای ساسانیان بر مناطق شمالی تر و گسیل حاکمان و سرداران سپاه به مناطق مختلف رفته رفته زبان پهلوی کنار زده می شود و فارسی دری جایگاه گسترده تری می یابد .
در سنگنوشته های اواخر ساسانی تنها پهلوی پارسیک نوشته شده است. پس از استیلای اعراب بر ایران و اقتباس الفبای عربی جهت کتابت آثار ادبی ایرانیان این زبان جنوبی تر یا قوم پارس است که رسمی تر و فراگیر تر می شود. شاعران و ادیبان از آن پس آثار خود را با این زبان به کتابت در می آورند. زبان پهلوی هم چنان در میان مردم به کار گرفته می شده است،از آن پس اما گونه ی نوشتاری منسجمی ندارد.
به همین دلیل است که در مواردی که برخی از شاعران به گویش های محلی خود(پهلوی شمالی یا پارتی) شعر می سرودند به اشعار آنها پهلویات یا فهلویات گفته می شد. بارها این لفظ را در اطلاق به اشعاری مانند "چل سرو" و دیگر اشعار محلی شنیده ایم. اشعار بابا طاهردر این دسته قرار می گیرد. در بررسی زبانشناختی فارسی میانه شمالی و جنوبی به نکاتی در ساخت زبانی و شیوه ی تلفظ واژه ها دقت می شود. عموما زبانها یا گویش هایی که واج "ذ" در آنها به کار رفته است را در گروه شمالی قرار می دهند. مانند دو واژه ی "ذانستن" و "ذوما" که در مقابل دانستن و داماد در زبانهای جنوبی تر.دلایل و استنادات فراوان دیگری نیز وجود دارد که لکی را با شاخه ی شمالی زبانهای ایرانی دوره ی میانه مرتبط می سازد.مثلا قابلیت انتقال شناسه ی فعل به پس از مفعول در جملاتی مانند: "کتاوم آورد". در این ساخت "م" شناسه ی فعل است که به مفعول "کتاو" اضافه شده است. این ساخت در زبانشناسی "ارگاتیو" نامیده می شود .در زبانهای دوره ی میانه و باستان کاربرد فراوان داشته است. درزبانهای شمال غربی، مانند لکی و برخی از گونه های کردی این ساخت هم چنان کاربرد دارد.گرچه برخی از اندیشمندان با تساهل لکی را با لری مرتبط دانسته اند امروزه با تحقیقات فراوانی که در باره ی فارسی میانه(پهلوی پارسیک و پهلوی پارتی) صورت گرفته وجوه تمایز آنها روشن شده است.با دقت در این تحقیقات روشن می شود نیای زبان لکی پهلوی پارتی است و اگر برخی لک ها را با تساهل یا هر دلیل دیگری لر محسوب داشته اند تنها به دلیل قرابت جغرافیایی و فرهنگی آنهاست و گرنه از نظر زبانی و خانواده های زبانی لکی با لری قرابت چندانی ندارد. البته همانطور که پیشتر نیز گفته شد شباهت زبانهای ایرانی ناگزیر است ودر این گونه موارد می بایست به تمایزات نگریسته شود.
منابع:
1-تاریخ زبان فارسی . دکتر محسن ابواقاسمی
2-تاریخ زبان فارسی. دکتر پرویز ناتل خانلری
3-تاریخ زبان فارسی. دکتر مهری باقری
4-شکل گیری زبان فارسی. ژیلبرت لازار. ترجمه ی مهستی بحرینی
5-مجله ی زبانشناسی شماره اول سال 1382
6-واجشناسی تاریخی زبان فارسی. دکتر مهری باقری
اثر تاریخی شهرستان نورآباد دلفان
تصاویری از پل ساسانی دت کر در منطقه گرمابه کاکاوند دلفان
( عکس از محسن ابراهیمی )
برای مشاهده تصویر با کیفیت بهتر بر روی آن کلیک کنید
دت ( det ) در زبان لکی به معنای دختر و کر (koer ) در زبان لکی به معنای پسر است.
تاریخچه ی این پل و علت ساخت آن نیاز به تحقیق بیشتر دارد، با پرسشی که از اهالی منطقه صورت گرفته ، در زمان ساسانیان ساخته شده است ( به گفته اهالی در زمان گور geor ) و البته نحوه ی ساخت آن نیز همین را نشان می دهد .
اصطلاحات زبان، گویش ،لهجه و گونه در مباحث مختلف زبانشناسی به طور گسترده ای به کار می روند. زبانشناسان در این باره اتفاق نظر ندارند و تعریف جامعی که مورد پذیرش همگان باشد وجود ندارد. اصطلاح گونه، مفهوم عام تری دارد.گونه اصطلاحی خنثی است که به طور کلی در مورد هر نوع زبانی به کار گرفته می شود. اصطلاح گونه در در ترکیباتی مانند گونه ی رسمی، گونه ی نوشتاری، گونه ی گفتاری و گونه ی معیار به کار می رود. برخی از زبانشناسان نیز از اصطلاح گونه را در مورد آن دسته از نظام های زبانی به کاربرده اند که دارای وجوه اشتراک بسیار و تفاوتهای کمی هستند و امر تفهیم و تفاهم میان گویندگان آنها بدون مشکل امکان پذیر است. از این دیدگاه فارسی دارای گونه های مختلف محلی مانند گونه تهرانی، اصفهانی، شیرازی،کرمانی و غیره است.
در مورد گویش،لهجه و زبان مساله پیچیده تر است. اصطلاح گویش در مورد تفاوت های تلفظی، دستوری و واژگانی گونه های زبان به کار برده می شود. اما لهجه در مورد تفاوت های تلفظی زبانها به کار برده می شود. به این ترتیب هر زبان دارای گویش ها و لهجه های مختلف است. برای تشخیص زبان و گویش از یکدیگر از دو گروه معیار های زبانی و غیر زبانی(سیاسی،فرهنگی و اجتماعی) استفاده می شود. اما اشکال کار آنجاست که این معیار ها نه مطلق هستند و نه بر هم منطبق.
با توجه به اینکه لکی، لری،کردی و فارسی از زبان های ایرانی هستند، بالتبع شباهت های ساختاری و واژگانی بسیاری دارند. یافتن ملاکی برای تعیین میزان تفاوت آنها دشوار است. زبانهای ایرانی که خود از زبان های هند و اروپایی منشعب شده ا ند دچار تحول شده اند و آنچه که امروز در سرزمین ایران رایج است صورت های متحول شده ی زبان ایرانی مادرهستند که در سیر تحول تاریخی خود به گویش ها و زبانهایی هم چون لکی، کردی، لری، بلوچی فارسی و غیره تحول یافته اند. بنابراین ساخت ها و واژگان مشترک و مشابه در هر کدام از آنها دیده می شود. اما به نظر می رسد که لکی در برخی موارد به کردی و در برخی موارد با لری قرابت بیشتری دارد. همجواری لک ها با لرها و کردها در بستر جغرافیایی و زمانی موجب تاثیر این زبانها بر یکدیگر شده است. وامگیری واژگانی که از مهمترین عوامل تاثیر پذیری زبانها از یکدیگر است می تواند در این مورد نیز اتفاق افتاده باشد: همچنانکه زبان فارسی واژگان بسیاری از عربی پذیرفته است. اما روشن است زبان لکی و کردی در ساخت آوایی و دستوری آنها شباهت هایی بیشتری از لکی و لری دارند. گفته می شود زبانهای کردی و لکی را می توان منشعب از زبانهای غربی و لری را منشعب از زبانهای شرقی دانست. زبانشناسان در بررسی گویش ها به تهیه اطلس های زبانی می پردازند. اگر زبان ها را در مناطق جغرافیایی بر روی پیوستار زبانی بررسی کنیم در می یابیم لکی در حد فاصل کردی و لری قرار دارد. با این حال آیا می توان لکی و قوم لک را دارای هویت مستقل دانست؟بی شک یافتن پاسخی برای این پرسش دشوار است. زیرا تحولات اجتماعی و تبادل و تعامل فرهنگی در بستر زمان چنان بر اقوام و زبان آنها تاثیر می گذارد که نمی توان به روشنی مرزی برای یک قوم یا یک زبان در نظر گرفت. با این حال می توان زبانها و گویش ها را فارغ از تحولات اجتماعی و تاریخی به صورت همزمانی بررسی کرد.
بدون در نظر گرفتن سابقه تاریخی و تاثیر پذیری گویش ها و زبان ها از یکدیگر نیز می توان به معیاری در این زمینه دست یافت. مهم ترین و معمول ترین معیار زبانشناختی برای تشخیص زبان از گویش فهم متقابل است. بر اساس این معیار اگر گویندگان دو گونه زبانی بدون هیچ گونه آموزش آگاهانه بتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند می توان آن دو گونه را گویش های یک زبان در شمار آورد. اما اگر تفهیم و تفاهم میان گویندگان آنها امکان پذیر نباشد باید آن دو را زبان های جداگانه دانست. این معیار البته مطلق نیست زیرا قابلیت فهم متقابل خود دارای درجاتی است که ممکن است بین صفر تا صد درصد در نوسان باشد.در صورتی که فهم متقابل در این پیوستار در حد نهایی قرار گیردآن دو گویش هایی از یک زبان هستند. اما آنگاه که فهم متقابل اندک باشد آن دو زبان مستقل خواهند بود. در صورتی که فهم متقابل تاحدودی و نه به صورت کامل ایجاد شود تشخیص زبان از گویش دشوار می گردد. حال به رابطه ی لکی با فارسی لری و کردی بیندیشیم: به راحتی می توان دریافت که فهم متقابل بین گویشور لکی وگویشور فارسی حاصل نمی شود، پس لکی در قیاس با فارسی زبان مستقل است. در مقایسه ی لری و فارسی فهم متقابل نه تنها به سادگی صورت می پذیرد بلکه تفاوت لری و فارسی به نظر می رسد کمتر از آن است که لری را گویش در نظر بگیریم. لری در برخی موارد تفاوت هایی آوایی و تلفظی با فارسی دارد. بر اساس تعریفی که در بالا ارایه شد لری را نه تنها نمی توان زبان مستقل یا گویش دانست بلکه لهجه ای از فارسی است. اما این نکته را می بایست در نظر داشت که فارسی را نیز می توان لهجه ای از لری دانست مشروط بر اینکه لری به لحاظ اجتماعی و سیاسی زبان برتر جامعه شناخته شود. بر اساس معیار بالا می توان لکی و لری را نیز مقایسه کرد. لک زبانان و لرها به راحتی می توانند همدیگر را درک کنند. به نظر می رسد که در این مورد با پدیده ی دوزبانگی مواجه باشیم زیرا در استان لرستان ودر شهرهای مختلف دیگر لرها و لک ها قرن ها در کنار هم زندگی کرده اند و زبانهای لری و لکی را با هم فرا می گیرند. ودرک متقابل آنها به دلیل دوزبانه بودن آنهاست. به نظر می رسد با رعایت شرایطی که در معیار درک متقابل ذکر شد این درک متقابل کمتر صورت گیرد:یعنی با یافتن افراد لر و لکی که در محیط دوزبانگی نبوده اند و بررسی ایجاد ارتباط میان آنها می توان نشان داد که درک متقابل آنها چندان آسان نیست.
زبانشناسان پذیرفته اند که زبان کردی دارای هویت مستقل از فارسی است. برخی کردی را بازمانده ی زبان مادی که از زبانهای ایرانی باستان است می دانند. زبان کردی خود دارای گونه های مختلف است. لکی به گونه های جنوبی تر مانند کلهری و فیلی شباهت بیشتری دارد و درک متقابل در ایجاد ارتباط با کرد زبانان جنوبی تر برای لک ها آسانتر است. با این حال نمی توان لکی را گویشی از کردی دانست زیرا درک متقابل لک ها و کردهایی که به گونه هایی سورانی و هورامی سخن می گویند دشوار است.حال باید در نظر داشت که زبانها یا گویش هایی که در غرب ایران و در طول کوههای زاگرس رایج هستند بر روی یک پیوستار زبانی قرار دارند و به تدریج از هم متفاوت می شوند ودر عرض هایی جنوبی تر لری بختیاری به قدری متفاوت است که درک آن برای کردها بسیار دشوارتر از لرها و لک هاست.
از سوی دیگر ممکن است برای تعریف زبان و گویش وتشخیص آنها از یکدیگر از معیارهای غیر زبانی نیز استفاده شود. این گونه معیارها ممکن است در شرایط معینی، معیار قابلیت فهم متقابل را تحت الشعاع قرار دهند. مرز های سیاسی کشورها، نگرش افراد نسبت به زبان ها و ارزش و اعتبار اجتماعی زبان ها از جمله ی معیار های غیر زبانی مهم در این زمینه هستند.قرار گرفتن گویشوران لک در استانهای لرستان، ایلام، کرمانشاه و همدان موجب شده است که زبان آنها گاه گویشی از لری و گاه کردی پنداشته شود. اما باید در نظر داشت که این معیارها غیر زبانی هستند و اعتبار علمی چندانی ندارند.
گونه های زبانی نیز وجود دارند که بر اساس معیارهای زبانشناختی باید آنها را زبانهای جداگانه ای به حساب آورد اما معیار های غیر زبانی سبب می گردد که بویژه افراد غیر متخصص آنها را گویش بدانند. افراد غیر متخصص معمولاً گونه ای را که به دلایل غیر زبانی(مانند کاربرد در آموزش و رسانه های گروهی،دارا بودن پشتوانه ی علمی و ادبی،خط، گویندگان زیاد و بویژه تحصیلکرده،قلمرو جغرافیایی گسترده و غیره )برجسته شده است، زبان می نامند و سایر گونه ها را گویش یا لهجه می نامند. زبان لکی نیز به دلیل نداشتن گونه نوشتاری، نداشتن پشتوانه علمی و اندک بودن گویشوران در قیاس با کردی و لری به این سرنوشت دچار شده است و افراد غیر متخصص هیچگاه آن را دارای هویت مستقل ندانسته اند. حال آنکه با بررسی علمی این زبا ن و پیشینه ی تاریخی و ادبی آن روشن می شود که دارای هویت مستقل و پویا بوده است و در بستر تاریخی سیر تحول جداگانه ای را دنبال کرده است.
به این ترتیب به نظر می رسد که یک معیار قاطع برای تعیین دقیق مرز میان مفاهیم زبان و گویش که در تمام موارد قابل استفاده باشد، وجود ندارد و معیارهای گوناگون موجود نیز ممکن است در مواردی با یکدیگر در تعارض قرار گیرند. بنابراین برای ساده تر شدن کار شاید پیشنهاد زبانشناسان مبنی بر ارایه تعریف از اصطلاحات گویش و زبان بر اساس شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در محدوده ی هر کشور پذیرفتنی تر باشد.
نکته ی آخر که می توان بدان اشاره کرد این است که می توان بدون در نظر گرفتن رابطه ی زبان لکی با دیگر گویش ها و زبان ها، تنها به بررسی علمی آن پرداخت و با توجه بیشتر به پیشینه و غنای آن در حفظ و اعتلای این زبان شیرین گام برداشت. به این ترتیب است که دیگر نیازی به مقایسه وسنجش آن با دیگر گویش ها احساس نمی شود.
منابع :
باقری،مهری.1386.تاریخ زبان فارسی.تهران. نشر قطره
مدرسی ، یحیی.1368.در آمدی بر جامعه شناسی زبان.تهران.موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
ناتل خانلری،پرویز.1353.تاریخ زبان فارسی.تهران.بنیاد فرهنگ توس
گاهان بار ها
در گاه شماری باستانی شش گاهان بار داریم که از جشن های موسمی زرتشتیان به شمار می آیند. گاهان بار به چم گاه های بار و برپایی گاههای بار همگانی و مهمانی است. گاهانبار در اوستا یا اریه نامیده میشود که از واژه یاره آمده است و به معنی جشن سال است.
زرتشتیان در این شش روز انجمن های مهمانی و داد و دهش برپا می کنند و بار همگانی میدهند و با خواندن نماز و نیایش ، سپاس آفرینش های اهورامزدا به جا می آورند.
این شش روز گاهان بار بدین گونه هستند:
Maidh-yo-zarem،میدیوزرم گاه :
از روز خور تا دی بمهر در اردیبهشت ماه . چهل و پنجمین روز از اول سال.
که در آن آسمان آفریده شد.
Maidh-yo-shema،میدیوشهم گاه :
از روز خور تا دی بمهر در تیر ماه ، صد و پنجمین روز سال.
که در این روز آب آفریده شد.
Paiti-shahem،پیتی شهم گاه :
از اشتاد تا انارام در شهریور ماه ، صد و هشتادمین روز سال.
که در این روز زمین آفریده شد.
Aya-threm،ایاسرم گاه :
از اشتاد تا انارام در مهر ماه ، دویست و دهمین روز سال.
که در آن گیاه آفریده شد.
Maidh-ya-rem،میدیارم گاه :
از مهر تا ورهرام در دی ماه ، دویست و نودمین روز سال.
که جانوران آفریده شدند.
Hamas-path-maedem،همس پت میدیم گاه :
از اهنود تا وهیشتوایش گاه ، در آخرین روز کبیسهٔ سال یعنی سیصد و شصت و پنجمین روز سال که وهیشتواشت گاه مینامند واقع است.
که مردمان آفریده شدند.
بیشتر بخوانیم : جشن های فصلی و گهنبار ، گاهان بار
روزهای یادبود هما روانان ( درگذشتگان )
روز اورمزد و تیر ماه : پرسه همگانی تیر ماه به یاد کشته شدگان جنگ.
روز خور و دی ماه : روز درگذشت اشوزرتشت.
روز اورمزد و اسفند ماه : پرسه همگانی اسفند ماه به یاد کشته شدگان جنگ.
روزهای پرهیز از خوردن گوشت در هر ماه
در این روزها از هر ماه زرتشتیان از خوردن گوشت پرهیز میکنند :
وهمن ، ماه ، گوش ، رام
هفته !
هرچند در گاهشمار زرتشتی چیزی به نام هفته وجود ندارد و هر ماه به 30 روز بخش میشود که هر روز نام خود را دارد ولی آیا می دانید نام روزهای هفته فرنگی ، ریشه کهن ایرانی باستانی دارند؟!
نام روزهای هفته در باستان بدین گونه بوده است:
کیوان شید (شنبه) :
نخستین روز هفته به نام کیوان شید نامگذاری شده است که تشکیل شده است از کیوان + شید . کیوان بعد از مشتری بزرگترین سیاره شمرده میشود که 700 برابر زمین است. آنرا زحل نیز نامیده اند. شید نیز به معنای نور و روشنایی است. از این رو، روز نخست ایرانی حکایت از سیاره روشن و نورانی را دارد .
مهر شید (یکشنبه) :
روز دوم از هفته مهرشید است که مهر آن به معنای دوستی و مهربانی در پهلوی میتراست . مهر برگرفته شده از آئین هفت هزار ساله میترایی است. مهر همچنین ایزد عهد و پیمان است و در اوستا آمده است که هیچ چیز بر ایزد مهر پوشیده نخواهد بود. نامگذاری این روز به مهرشید حکایت از تعهدی است که بین مردمان باید برقرار باشد زیرا در ایران باستان پیمان شکنی و دروغ بزرگترین گناهان به حساب می آمده است. شید نیز به مهنای روشنایی و نورمی باشد .
مه شید (دوشنبه) :
مه
بر گرفته شده از ماه است که این نیز از آیین میترایی کهن ایرانی آمده است.
خورشید و ماه از تندیس های آئین میترایی بوده اند که نشان از قدرت و
پویایی جهان آفرینش دارند . سومین روز هفته در ایران باستان به نام این
نماد خداوند نامگذاری شد و آنرا مهشید به معنای ماه روشن و نورانی نام
گذاشتند .
بهرام شید (سه شنبه) :
بهرام برگرفته شده از ورهرام زبان پهلوی باستان است و از یک سو نام ستاره مریخ است. بهرام ایزد پیروزی در ایران باستان شمرده می شده است و اندیشه نیاکان ما بر این بوده است که خداوند یکتا (اهورامزدا) نیروی هایش را برای اجرا در بین افراد بشر بین ایزدان (فرشتگان) خود تقسیم نموده است تا آنان ، آنرا برای مردمان پیاده کنند. از این رو بهرام ، ایزد پیروزی نامیده شده بود و چهارمین روز هفته به نام روز پیروزی روشنایی بر تاریکی و غلبه انسان بر بدی ها و اهریمن نامگذاری شد .
تیرشید (چهارشنبه):
تیر برگرفته شده از تیشتر پهلوی است. نیاکان ما تیر را ایزدان و نگهبان باران نامگذاری نموده اند و اینگونه می پنداشته اند که اهورامزدا برای یاری رسانی به کشاورزان و جلوگیری از خشکسالی و باروری زمین و سبز و سالم و پاکیزه ماندن جهان به ایزد باران فرمان میداده است که به یاری مردمان برسد. در کل این روز به نام روز روشنایی باران و خواست پروردگار برای حفظ طبیعت نامگذاری شده است.
اورمزد شید (پنجشنبه):
اورمزد نام دیگری از دهها نام اهورامزدا است که همگی حکایت از قدرت و توانایی پروردگار دارند. این نام از واژه های پهلوی ارمزد، هرمزد، اورمزد، هورمزد، اهورامزدا، مزدا گرفته شده است . از این رو پنجمین روز هفته به نام روز روشنایی خداوند نامگذاری شده است. این واژه هنوز به گونه ای دیگر در شب های جمعه برقرار است و هنوز تصور مردمان ما بر این است که شب های جمعه روز ارتباط با خداوند و فوت شدگان است .
ناهید شید (آدینه):
ناهید همان آنهیته یا آناهیتا است که ایزد آب قرار گرفته است. در اوستا آناهیتا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا، قدی بلند و اندامی تراشیده نام نهاده شده است و نام دیگر ستاره ونوس نیز آناهیتا یا ناهید است. به این ترتیب ، روز جمعه روز روشنایی آب و مظهر بخشندگی و عنایت پروردگار نامگذاری شد .
اینک با بررسی ریشههای این واژگان به این برآیند ساده میرسیم:
کیوان شید : شنبه
Saturday = Satur + day
Saturn = کیوان
مهرشید : یکشنبه
Sunday = Sun + day
Sun = مهر، خور (خورشید)
مهشید : دوشنبه
Monday = Mon + day
Moon = ماه
بهرام شید : سهشنبه
Tuesday = Tues + day
Tues = god of war = Mars= بهرام
تیرشید : چهارشنبه
Wednesday = Wednes + day
Wednes = day of Mercury = Mercury = تیر
هرمزشید : پنجشنبه
Thursday = Thurs + day
Thurs = Thor = day of Jupiter = Jupiter = هرمز
ناهیدشید یا آدینه : جمعه
Friday = Fri + day
Fri = Frig = day of Venues = Venues = ناهید
پشت هر نگاهی، "قضاوتی" است
و در امتداد آن "حکمی"
و ما "اشتباه آمدگان"
هماره محکوم روزها و لحظه ها
رنج نجابت را "تا گذرگاه رستن"
برخود ... هموار می کنیم
مجموعه شعر پنجره ها، استاد جهانگیر ریاضی
نقشه ایران زمان هخامنشیان به همراه نام ساتراپ (استان) های امپراتوری هخامنشی به دبیره (خط) میخی پارسی باستان
برای مشاهده تصویر با کیفیت بهتر بر روی آن کلیک کنید
دانلود کتاب دینی پایه اول زرتشتیان
برای دانلود کتاب بر روی لینک زیر کلیک کنید
دانلود کتاب دینی پایه اول زرتشتیان
سپاس کلمه ای صد در صد ایرانیست و یادگار زرتشت که همواره میگفت سه چیز را پاس بدارید:
پندار نیک "پاس یک"
کردار نیک "پاس دو"
گفتار نیک "پاس سه" "پاس = پاسداشت و پاسداری از سه نیک"
و با گفتن سه پاس "سپاس" به همدیگر یادآور این سه مورد مهم میشدند.
علی رضا صفری دانش آموز پایه اول دبستان شهید وصالی روستای نبی وند چواری سال تحصیلی 92-1391
دانلود کتاب دینی پایه دوم زرتشتیان
برای دانلود کتاب درسی دینی پایه دوم زرتشتیان بر روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود کتاب درسی دینی پایه دوم زرتشتیان
به نام مهربانی
زیباترین واژه آغاز
و به نام دوست
که اندیشه اش ...
خیالش ...
فکر با هم بودنش ...
انگیزه ی بودن ...
نوشتن ...
اندیشیدن ...
و سفر کردن ...
به دور دست را پیدا می کند ...
شعر از : جهانگیر ریاضی(مجموعه شعر پنجره ها)
اَهمایی رَئِشچَه
(نیایش هنگام گشودن کُشتی (کوشتی, کوستی) از کمر)
(آنکه اهورامزدا را پرستش می کند)
برای او شکوه و فر باد
برای او درستی تن باد
برای او پایداری تن باد
برای او پیروزی تن باد
خواستش پر از خرسندی باد
فرزندانش فرزانه باد
زندگانیش دراز باد
هستی اش بهترین و از آن راستکاران،
روشن و پر از خرسندی باد.
Ahmāi . raes ča. Xvare nasča .
Ahmāi . tanvo . drva tātem .
Ahmāi . tanvo . vazdvare .
Ahmāi . tanvo . vereθrem .
Ahmāi . ištim . pouroš . xāθrām .
Ahmāi . āsnām čit . frazaintim .
Ahmāi . dareghām . daregho . jitim .
Ahmāi . vahištem . ahum . ašaonām . rao čanghem . vispo xāθrem …
Ašem vohu
آیا می دانید با ترکیب دو حرف "ک" و "ل" چند کلمه ی معنادار در زبان لکی وجود دارد؟ با هم می شماریم:
1 – کل : همه
2 – کل : بز کوهی
3 – کل: چاقویی که تیز نیست
4 – کل : کل زدن در عروسی
5 – کل : کوچه
6 – کل : خانه ی مخروبه
7 – کل : نیازمند به دیگران شدن
8 – کل : جفت گیری گاو ماده
9 – کل : بدرقه کردن
10 – کل : برگشتن و به عقب نگاه کردن
11 – کل: کسی که دندان ندارد
12 – کل : کسی که در درگیری ناقص می شود
13 – کل : کوتاه قد
14 – کل : ایجاد فرصت
با تو آغاز کردم ...
فصل آغاز
فصل این گونه با هم دیدن ...
با هم شنیدن ...
با هم نوشتن
با هم خواندن ...
با هم نماندن ...
و این گونه با هم رفتن را
با تو آغاز کردم ...
گفتن از ناگفته ها ...
رفتن از نارفته ها
با تو یافتم ...
روشنایی پنجره شدن
دلتنگ ... دلتنگی شدن
روشنای حضور ناهمسانی را
با تو دریافتم ...
علت شدن
باز هم متولد شدن ...
واژه شدن
و امتداد یافتن را ...
استاد جهانگیر ریاضی «پنجره ها»
دوست دارم : با تو بگویم
به قدر یک "دلتنگی کودکانه"
به اندازه ی عبور از دلتنگی
و "ورود" به " دلتنگی دیگر"
در هوای تو باشم
به قدر یک نفس ...
برای امتداد دلتنگی
دوست دارم!
ما در انتهای دنیا ...
از انتهای دنیا ...
صدایی را می شنویم
که عبور "مهربانی" را
از سرزمین "نامهربانی"
بسیار غریبانه می سراید!
استاد جهانگیر ریاضی «پنجره ها»